عجیب ترین دره دنیا ؛ راه رفتن خود به خودی سنگ ها در دره مرگ
به گزارش وبلاگ شماره 3443، مکان های عجیب و غریب در جهان کم نیستند؛ سرزمین های اسرارآمیزی که اتفاق های شگفت انگیز و معماهای بدون پاسخ جزئی جداناپذیر از داستان آنها محسوب می شوند.
به گزارش وبلاگ شماره 3443، یکی از این منطقه های عجیب دره مرگ در آمریکا است. خیلی ها با شنیدن این نام به این فکر می افتند که شاید مرگ در انتظار هر کسی است که به این منطقه سفر می نماید یا اینکه شاید هیچ موجود زنده ای در این دره زندگی نمی نماید! اما واقعیت چیز دیگری است؛ دره مرگ مدت هاست که به خاطر اتفاق های عجیب و غریبی که در آن می افتد بین مردم مشهور شده؛ جایی که در آن سنگ های بی جان و سخت از جایشان حرکت و مسافت زیادی را به این ترتیب طی می نمایند!
سنگ های پرنده دره مرگ، در اطراف بستر رودخانه خشکیده پلایا در پای کوه های پانامینت در بیابان های نوادا دیده می شوند. بعضی ها به این سنگ ها لقب سنگ های متحرک و رونده هم داده اند. آنها در حقیقت پدیده ای ژئولوژیکی هستند که بدون دخالت انسان یا جانورانی که در آن منطقه زندگی می نمایند روی زمین در مسیری طولانی سر می خورند.
با اینکه از سال های دور تا به امروز زمین شناسان زیادی برای مطالعه چگونگی حرکت این سنگ ها به منطقه سفر نموده اند و حتی پیشرفته ترین فناوری ها را جهت مطالعات زمین شناسی شان به کار بسته اند اما هنوز پیروز به کشف راز سنگ های پرنده نشده اند. با این حال تئوری های مختلفی در این باره وجود دارد. البته این سنگ های مرموز همواره در حرکت نیستند و هر دو تا سه سال یک بار به حرکت درمی آیند و شاید یکی از دلایلی که راز آنها همچنان سر به مهر مانده همین نکته باشد.
هنوز جواب قانع نماینده ای برای معمای سنگ های روان دره مرگ پیدا نشده است اما همین رمزآلود بودن ماجراست که باعث شده پای گردشگران زیادی به این منطقه باز گردد
نکته حیرت انگیزی که در خصوص حرکت این تخته سنگ های متحرک وجود دارد این است که گاهی اوقات بعضی از این سنگ ها میان مسیر سر و ته می شوند و در اثر تماس سطح رویی شان با زمین، شکل تماس آنها بر خاک در نیمه راه تغییر می نماید. اگرچه ممکن است سنگ هایی که در کنار یکدیگر و نزدیک به هم واقع شده اند در یک خط موازی سفرشان را آغاز نمایند اما امکان دارد هر کدام از آنها در میان راه از بقیه جدا گردد و به سمت چپ، راست و حتی به عقب، یعنی نقطه آغازین راه برگردد.
نکته جالب اینجاست که حتی سنگ هایی که از نظر ظاهر و اندازه هم یک شکل به نظر می رسند اگرچه ممکن است در یک زمان و با هم آغاز به حرکت نمایند، هیچ کدام از آنها تا سرانجام راه با هم ادامه مسیر نمی دهند و این نکته از جاماندن رد بعضی از سنگ ها میان راه و ادامه دار بودن رد دیگر سنگ های پرنده کاملا مشهود است. از آنجایی که تا به حال هیچ کسی حرکت سنگ های رونده را از نزدیک مشاهده ننموده، اندازه سرعت آنها هم معمای دیگری بوده که همچنان حل نشده به جای مانده است.
سنگ هایی که سطح زیرین آنها ناهموار است ردهای شیاردار و مستقیمی روی خاک جا می گذارند و آنهایی که سطح صاف تری دارند به راحتی سر می خورند
تئوری های محتمل
با اینکه تمام کوشش ها برای یافتن علت سر خوردن سنگ ها بی نتیجه مانده اما تحقیقات دانشمندان از 50 سال پیش تا به امروز همچنان ادامه دارد. گاهی اوقات آب رودخانه پلایا پیش از خشک شدن در زمستان ها و اوایل بهار تا عمق هفت سانتی متری بالا می آید و دمای آن در زمان طغیان در منطقه رایس تراک به زیر درجه انجماد می رسد. به همین علت در سال 1955 جورج ام استانلی اولین نظریه درباره علت جابه جایی سنگ ها را ارائه داد.
او گفت حرکت تخته سنگ ها به یاری ورقه های یخی ای که پس از طغیان رودخانه پلایا شکل گرفته اند صورت می پذیرد. درسال 1972 دو محقق به نام های رابرت شارپ و دوئیگ کاری مدعی شدند که نظریه ورقه های یخی چندان مورد قبول نیست و به همین علت آغاز به انجام آزمایش های گوناگون کردند. آنها 30 تخته سنگ را علامت گذاری و ستون هایی را پای هر سنگ در زمین فرو کردند تا جای هر کدام از سنگ ها تعیین گردد.
بعد هر کدام از سنگ ها نامگذاری شدند و حرکات آنها در طول هفت سال ثبت و ضبط شد. در زمستان سال اول ده تا از سنگ ها در مسافتی به طول 5/64 متر حرکت کردند و در زمستان سال های بعد سنگ های بیشتری به راه افتادند.
نکته جالب این بود که هیچ کدام از سنگ ها در تابستان سر نمی خوردند و حتی در بعضی از فصل های زمستان هم یا سنگی حرکت نمی کرد یا تعداد کمی از آنها آغاز به حرکت می کردند. با به سرانجام رسیدن دوران آزمایش تعیین شد که به جز دو تکه سنگ تمامی سنگ ها در طول هفت سال حرکت نموده بودند. بر این اساس سنگی به نام نانسی که کوچک ترین سنگ مجموعه بود روی هم رفته 262 متر از جایش تکان خورده بود. نانسی فقط در یک زمستان 201 متر جابه جایی داشت.
وقتی که سنگ ها آغاز به سر خوردن می نمایند هرکدام نشان و رد مخصوص خود را روی خاک باقی می گذارند
از میان این 30 سنگ بزرگ ترین آنها 36 کیلوگرم وزن داشت. بین این سنگ ها سنگی به نام کارن وجود داشت که کوچک ترین حرکتی ننموده بود. بعد از آنالیز های دقیق معلوم شد که به علت شکل و شمایل رد سنگ ها و اندازه های هندسی مربوط به هر یک از آنها، ورقه های یخی نمی توانند در حرکت تخته سنگ های رونده دخیل باشند و به این ترتیب نظریه ورقه های یخی منسوخ شد. رابرت شارپ و دوئیگ کاری مدعی شدند: نتیجه آزمایش ها این است که در شرایط جوی مساعد، باد سنگ ها را حرکت می دهد و این پدیده حداقل هر دو تا سه سال یک بار رخ می دهد و برای سر خوردن سنگ ها ورقه های یخی لازم نیست.
در سال 1995 جان بی راید و تعدادی دانشجوی زمین شناسی از کالج همسفیر با نظریه کاری و شارپ مخالفت و با استناد به اطلاعات موجود از اواخر دهه 1980 تا 1994 از تئوری استانلی جانبداری کردند. راید به مطالعه دقیق ردها و شباهت های بین آنها پرداخت و با کشیدن یک نقشه دقیق تعیین شد که بیشتر این رد سنگ ها در طول دومین حرکت بزرگ آنها که نقش های متجانسی را از خود برجای گذاشته اند پدید آمده است. او ادعاهای خود را این طور توجیه کرد که به علت بالابودن سطح اصطکاک و سایش در پلایا سرعت باد به تنهایی برای حرکت سنگ ها کافی نیست و مطمئنا ورقه های یخی در حرکت سنگ های رونده نقش دارند.
منبع: همشهری آنلاین