10 کلیشه تکراری درام های ویژه نوجوانان؛ از رمانتیک کردن روابط سمی تا تبدیل قهرمان به شرور
به گزارش وبلاگ شماره 3443، درام های ویژه نوجوان ها در قالب بلاک باسترهای پرخرج و فیلم های استریمی بخش بزرگی از صنعت تفریح را تشکیل می دهند. این آثار راوی داستان هایی با موضوع فارغ التحصیلی، حضور در دانشگاه، عشق اول و ایستادگی مقابل والدین و قلدرها برای حفظ استقلال هستند. یکی از جنبه های سرگرم نماینده و مجذوب نماینده درام های ویژه نوجوان ها این است که هر نوجوانی در زندگی این موارد را تجربه خواهد نمود و بسیاری از بزرگ سالان می توانند خاطرات روزهای نه چندان دورشان را در این فیلم ها دیدن نمایند.
در حالی که مجذوب کنندهیت های زیادی در این دسته آثار وجود دارد اما در بسیاری از موارد داستان و شخصیت هایی با موضوع زندگی نوجوان ها به فیلم های ضعیفی منجر می گردد. البته سازندگان تمام کوشششان را می نمایند داستان مهم و اثرگذاری را روایت نمایند اما وفور کلیشه آن ها را از هدف اصلی فرسنگ ها دور می نماید. البته به سختی می توان از این کلیشه ها اجتناب کرد اما مشکل اساسی بسیاری از این فیلم ها گنجاندن طیف وسیعی از کلیشه های بی ربط، بدون فکر کردن به منظوری است که پشت هر کدام از آن ها وجود دارد.
گاهی درام های ویژه نوجوان ها از درک نسلی که مخاطب هدفشان هستند، غافل می شوند و گاهی هم سازندگان تصمیم می گیرند تنها بر موفقیت های گذشته تکیه نمایند و با ساخت ریبوت ها و دنباله های سینمایی طیف وسیعی از مخاطبان را به خودشان جلب نمایند. این شما و این 10 کلیشه ای که این ژانر مجذوب کننده و دوست داشتنی را از رسالت اولیه اش دور کردند.
10- تبدیل قهرمان داستان به شخصیت شرور
نیازی نیست قهرمان یک داستان حتما بدشانس ترین انسان کره زمین باشد اما فیلم باید به مقدار ای در مخاطب احساس همدلی ایجاد کند که ترغیب گردد حداقل آن شخصیت را ریشه یابی کند حتی اگر با یک قهرمان کاملا نامتعادل و آشفته حال طرف باشد. یکی از دلایلی که فیلم سیرا برگس یک بازنده است (Sierra Burgess a Loser) نمی تواند مخاطبان را با قهرمانش همراه کند این است که اقدامات او هیچ توجیهی ندارد و فیلم حتی سعی می نماید یک لحظه معمولی محبت آمیز را به جای یک لحظه عاشقانه جا بزند.
تصمیم سیرا برای تحقیر ورونیکا مقابل تمام بچه های مدرسه، او را در موقعیت بدی قرار می دهد. در حقیقت قرار است این درام ویژه نوجوان ها داستانی درباره زیبایی درونی باشد اما در عوض اعمال و رفتار سیرا او را به سمت شخصیتی بدذات سوق می دهد و به همین علت هم مخاطب نمی تواند با او هیچ ارتباطی برقرار کند.
9- استفاده از طرح داستانی کم جان
بسیاری از درام های ویژه نوجوان ها طرح داستانی کم جانی دارند. انتخاب یک تاریخ مناسب برای جشن پرام قرار نیست تاریخ را تغییر دهد یا فارغ التحصیل شدن از دبیرستان بیش تر این که خطرناک به نظر برسد یک امر کاملا طبیعی است مگر این که با یک شخصیت مشکل دار طرف باشیم.
فیلم سینمایی دختر قد بلند در اصل باید بر ناامنی روانی جودی نسبت به بلند قد بودنش متمرکز باشد اما در عوض بیش تر لحظات فیلم درباره مثلث عشقی است که بین او، جک و استیگ وجود دارد. این که جودی در نهایت بتواند قد بلند بودنش را بپذیرد قلب داستان است اما از آن جایی که با طرح کم جانی روبه رو هستیم و نویسنده مجبور شده یک مثلث عشقی کلیشه ای را کاملا بی علت در فیلم بگنجاند بلکه بتواند آن را با زمان استاندارد اکران کند.
8- رمانتیک کردن روابط سمی
هیچ چیز سالمی درباره زوج اصلی فرنچایز گرگ و میش (Twilight) وجود ندارد. ادوارد و بلا چالش های بسیاری با یکدیگر دارند؛ از خون آشام هزار ساله بودن ادوارد گرفته تا ورود یواشکی اش به اتاق خواب بلا و تماشای او هنگام خواب. هم زمان با شخصیتی مثل بلا طرفیم که بارها تا مرز خودکشی پیش می رود تا شاید بتواند روح ادوارد را بعد از تمام شدن رابطه شان دوباره ببیند.
فرنچایز گرگ و میش می توانست جنبه های منفی یک رابطه عاشقانه ناسالم و سمی را نشان دهد اما در عوض همه این اقدامات توجیه ناپذیر را به شیوه ای مجذوب کننده و تماشایی به تصویر می کشد. اگر اندازه ناسالم بودن رابطه ادوارد و بلا برایتان کافی نیست باید رابطه عجیب جیکوب و رنسمی را در همین مجموعه به یادتان بیندازیم.
7- وقتی بازسازی هیچ کمکی نمی نماید
او همه چیز تمام است علیرغم همه مشکلاتی که ممکن است به عنوان یک فیلم کلاسیک دهه نودی داشته باشد، باز هم عناصر بسیاری دارد که آن را به اثری ماندگار در تاریخ سینما تبدیل کردند. با این همه نتفلیکس تصمیم می گیرد این درام ویژه نوجوان ها را ریبوت کند اما این بازسازی دقیقا همان استخوان بندی نسخه اصلی را دارد و چیزی به داستان اضافه نمی نماید که آن را به اثری متفاوت تبدیل کند. با نگاهی به فیلم تازه نتفلیکس به این نتیجه می رسیم که هیچ چیز تازه ای در آن وجود ندارد که مخاطب به تماشایش ترغیب گردد و فقط یک بازسازی مدرن و خوش رنگ و لعاب تر است.
6- تکیه بیجا بر المان های نوستالژیک
از آن جایی که فیلمی مثل دانش آموز سال آخری (Senior Year) روایتگر زنی به نام استفانی است که از یک کمای بیست ساله بیدار می گردد و نمی تواند خودش را با تغییرات به وجود آمده تطبیق دهد، طبیعی است که تا حدی به بعضی از عناصر نوستالژیک این ژانر ادای احترام کند. با این حال نوستالژی بازی در شرایطی که بیش تر داستان فیلم در زمان حال اتفاق می افتد، داستان را از هویت اصلی اش دور می نماید. صد البته نوستالژی در دوز بسیار کم سرگرم نماینده و دوست داشتنی است اما نباید به عنصر اصلی یک فیلم سینمایی تبدیل گردد.
5- استفاده از تکه کلام های تاریخ مصرف دار
یکی از ناامیدنماینده ترین موارد در درام های ویژه نوجوان ها این است که کوشش می نمایند از تکه کلام هایی که خاص نوجوان های آن دوره و زمانه است، استفاده نمایند. طبیعتا سازندگان این دسته از آثار می خواهند هنگام اکران به خواسته های مخاطبان پاسخ دهند اما از آن جایی که تکه کلام های شخصیت ها تاریخ مصرف دارند، مخاطبینی که چند سال بعد به تماشایشان می نشینند با تعداد زیادی جمله بی ربط و کلیشه ای روبرو می شوند.
دختران بدجنس (Mean Girls) از نمونه هایی است که کاملا در دام این کلیشه افتاده است. در این فیلم تکه کلام های کاملا من درآوردی وجود دارد که آن موقع برای مخاطبشان مجذوب کننده بودند اما بعد از گذشت نزدیک به دو دهه هیچ چیز مجذوب کنندهی در این دیالوگ ها وجود ندارد.
4- دنباله های سینمایی بی رویه
در بسیاری از مواقع یک قسمت کفایت می نماید و داستان را کاملا پوشش می دهد. غرفه بوسه (The Kissing Booth) داستان دختری به نام ال را دنبال می نماید که عاشق برادر صمیمی ترین دوستش لی می گردد. داستان بر رابطه محبت آمیز ال و لی و عشق آتشین میان او و نوآ متمرکز است. در سرانجام همه چیز به خوبی و خوشی ختم می گردد و رابطه ال با نوح و لی در ایده آل ترین حالت ممکن قرار گرفته است اما از آن جایی که این درام ویژه نوجوان ها با استقبال خوبی روبرو می گردد، سرمایه گذارها اصرار می نمایند دو قسمت دیگر هم ساخته گردد که به یک فاجعه تمام عیار ختم می گردد و رابطه ال و نوآ در هر قسمت سمی تر و مشکل دارتر می گردد.
3- استفاده بیش از حد از استعاره ها
بسیاری از درام های ویژه نوجوان ها یا داستان کاملا مشابهی را برای روایت انتخاب می نمایند یا از استعاره هایی استفاده می نمایند که پیش تر بارها و بارها استفاده شده است. مثلا تقدیم به همه پسرانی که دوستشان داشتم (To All The Boys Ive Loved Before) با قرار جلی بین لارا جین و پیتر شروع می گردد وهمین قرار جعلی حسادت معشوقه سابق پیتر را نسبت به لارا برمی انگیزد. آن ها سفری را شروع می نمایند که سرانجامش برای همه مخاطبان واضح و مبرهن است.
این فیلم شامل موضوعات دیگری هم می گردد مثل مشکلاتی که لارا و پیتر در طول رابطه شان با آن ها روبرو می شوند و سوالی که ایجاد می گردد این است که آیا به مقدار ای بالغ هستند که از پس برنامه ریزی برای آینده مشترکشان برآیند، مشابه این طرح داستانی در صدها درام ویژه نوجوان ها دیدیم.
2- والدین ناآگاه
در اغلب درام های ویژه نوجوان ها، آن ها در هر ساعتی از روز هر کاری که دوست داشته باشند را انجام می دهند و معمولا حتی روح والدینشان هم خبر نمی گردد. این کلیشه ابتدا در دروغ گوهای کوچک زیبا (Pretty Little Liars) نشان داده شد و آریا، هانا و امیلی در شهر پرسه می زدند و درباره همسایه هایشان تحقیق می کردند، آن ها به سفرهای جاده ای خارج از استان می رفتند و اقدامات بسیاری را انجام می دادند که برای سنشان غیرقانونی تلقی می شد اما در کمال ناباوری والدینشان از هیچ کدام از کارهای آن ها اطلاعی نداشتند.
در مرخصی فریس بولر (Ferris Buellers Day Off) فریس همراه معشوقه و برترین دوستش بدون هیچ دردسری از مدرسه فرار می نمایند، در حالی که خانواده اش کاملا بی خبر هستند و در عوض خواهر فریس و مدیر مدرسه تصمیم می گیرند دنبالشان بگردند.
1- قابل پیش بینی بودن
تقریبا همه درام های ویژه نوجوان ها کاملا قابل پیش بینی هستند و حدس زدن این که آیا زوج داستان در نهایت با خوبی و خوشی به زندگی شان ادامه می دهند یا از هم جدا می شوند خیلی خیلی آسان است. البته در این میان آثاری مثل انتقام بگیر (Do Revenge) هم وجود دارند که این کلیشه را تا حدی زیر پا می گذارند اما در عوض آثار دیگری مثل 10 چیز درباره تو که ازشان متنفرم هم وجود دارند که سرنوشت زوج اصلی از همان ابتدا کاملا قابل حدس است.
منبع: movieweb
منبع: دیجیکالا مگ